زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

ایران نامه 2-استان زرخیز خوزستان

در ادامه سفرمان از آسیاب های آبی طبیعی شهر شوشتر بازدید کردیم. این آسیاب های قدیمی که به زمان ساسانیان باز می گردد نشان از نبوغ و خلاقیت ایرانیان دارد. هر چند به علت شلوغی و ازدحام جمعیت نتونستیم همه قسمت ها رو ببینیم.

آسیاب های آبی شوشتر

در ادامه سفر به شهر شوش رفتیم،یکی آثار دیدنی شوش، کاخ آپادانا و قلعه فرانسوی هاست. کاخ آپادانا یکی از کاخ های داریوش است که مثل تخت جمشید فقط سرستون ها و یک سری قطعات سنگی محدود از آن باقی مانده است. نقطه غم انگیز بازدید دیدن بی توجهی مردم به نگهداری این آثار است. من هم قبول دارم که این آثار در حالت بهینه نگهداری نمیشه ولی دلیل نمیشه که خودمون هم به اونها بی توجه باشیم. چه لزومی داره یک بچه بازیگوش 4 ساله رو برای بازدید به این منطقه بیاریم؟ وقتی که بچه شیطون دائم از دیوارها و ستون ها بالا می ره و درکی از فضای اطرافش نداره برای چی باید به جای شهربازی و پارک که مناسب سنش هست به همچین جاهایی بیاد؟
یا حتی آدم بزرگ هایی که برای عکس گرفتن از ستون ها بالا می روند و وقتی به آنها اعتراض کردم می گویند که اگر می خواستند دور اینها حصار می کشیدند؟ درک نمی کنند که شاید یه کم روی شعور و فهم بازدیدکنندگان حساب کرده اند


سر ستون های کاخ آپادانا

یکی دیگه از مناطق توریستی شهر باستانی شوش قلعه فرانسوی هاست. طبق توضیحی که روی لوح کنار در ورودی نوشته بود در زمان قاجار قراردادی برای کاوش مناطق باستانی ایران بین شاه و هیئت باستان شناس فرانسوی منعقد شده به این مضمون که هر چه زر و سیم(همان طلا و نقره) در مناطق حفاری یافت شد مال حکومت و هر چه سفال و مجسمه و آثار دیگه یافت شد مال خود گروه باستان شناسی!! نتیجه این قرارداد این شده که بسیاری از آثار کشف شده ایران الان در موزه های سایر کشورها به خصوص فرانسه جاخوش کرده و در موزه های ما کپی یا مولاژ آنها موجود است این قلعه که به سبک اروپایی ساخته شده متعلق به اولین گروه باستان شناس فرانسوی است که برای حفاری به این منطقه آمدند و با خشم مردم منطقه مواجه شدند.


قلعه فرانسوی ها

مردم منطقه از همکاری با آنها سرباز زده و گروه فرانسوی برای در امان ماندن از خشم مردم با استفاده از باقیمانده های کاخ آپادانا برای خود دژی محکم ساختند! یعنی الان آجرهای لعاب دار و سنگ های نقش دار و کتیبه های باستانی در دیواره های این کاخ قرار گرفته! بقیه مجسمه های یافت شده در کاخ را هم که خود فرانسویان زحمت حمل آن را به موزه های خود کشیده اند!


سنگ نوشته کاخ آپادانا که در قلعه فرانسوی ها موجود است.


برای مهمانان خارجی ما این ظلم و غارت اروپایی ها عجیب بود. یکی از آنها آثار گلوله را بر روی دیوار قلعه نشان می داد و می گفت ببینید که اینها در مقابل مردم منطقه از اسلحه هم استفاده کرده اند. اروپایی ها ظلم های بیشماری در مناطق مختلف آمریکای لاتین در حق مردم بومی و سرخ پوستان آنجا روا داشته اند. پرتقالی ها و فرانسوی ها و انگلیسی ها سال ها در قاره آمریکا به کشتار سرخ پوستان و رواج برده داری در آنجا مشغول بوده اند.

آرامگاه دانیال نبی در شهر شوش را هم زیارت کردیم. طبق توضیحی که در خورد آرامگاه نوشته بود دانیال نبی از پیامبران بنی اسرائیل بوده که توسط کوروش پادشاه ایران از بند بابلیان نجات یافته و در دربار کوروش دارای منزلت بوده است.


آرامگاه دانیال نبی

ایران نامه1-کشور چهارفصل ما

خب امروز فرصت کردم تا در آفتاب دل انگیز بهاری نشسته و خاطرات سفر را بنگارم. طبق گزارشات آقای همسر برف و بوران در شهر ادامه دارد و آفتاب نوازش بخش بهاری فعلا در ایران ما ماندگار شده و قصد نزول اجلال در آنجاها را ندارد.
از سفر یک هفته ای مان خاطرات خوب بسیاری در ذهن هایمان به جا مانده است. چون مهمانمان برف ندیده بودند سفر را طوری تنظیم شده بود تا از مناطق کوهستانی ایران گذر شود. بعد از عبور از گردنه های بسیار و نزدیک شدن قدم به قدم به کوه های پر از برف در ارتفاعات استان چهارمحال و بختیاری گام در برف نهادیم. البته من از توی ماشین نظاره گر برف بازی بقیه بودم چون واقعا برف برای من هیجان نداشت!


کوه های پر برف
البته بقیه همراهان هم از دویدن و سرسره بازی در برف هیجان زده شده بودند. مهمانان خارجی ما از خانه با خود چکمه بلند و کاپشن و شال و دستکش آورده بودند تا بتوانند به خوبی از خجالت برف ها در بیایند. چون در شهر آنها سرمای شدید راه ندارد مشتاق استفاده از لباس های گرمشان در شرایط واقعی و مناسب بودند دیدن چهره های خندان آنها هنگام سرسره بازی و گلوله برفی پرتاب کردن و بازی و دویدن بقیه با دستان یخ زده نشان از ارزش و اهمیت برف داشت!
وقتی یکی شان در حین دویدن ناگهان تا زانو در برف فرو رفت می خندید و دستش را برای کمک گرفتن دراز کرده بود ولی بقیه به جای کمک به او متعجب خنده هایش شده بودند و تماشایش می کردند. بعد از برف بازی هم چای داغ و خرما خیلی می چسبد.


رد پا در برف


کوه برفی از نمای سبز دشت
بعد از عبور از گردنه های کوهستانی وارد جلگه زرخیر خوزشتان شدیم و ناهار را در دشت های سرسبز و در کنار رودخانه پر آبی خوردیم. البته با گوشت تازه گوسفندی که از روستای همجوار تهیه شده بود. برای مهمانان ما که گوشت مصرفی شان گوشت گاو است کباب گوسفندی مزه دیگری داشت و البته برای ما هم کباب شکار(تازه بودن و خوردن در فضای باز) طعمی به یادماندنی داشت.

رودخانه ای در دشت
رسیدن از سرمای کوهستان به گرمای دشت و سپس خنکای نسیم بهاری در عرض دو روز برای مهمانانمان چهارفصل بودن ایران را اثبات کرد. یک روز از سرما کاپشن و چکمه پوشیدیم و روز بعد از گرما عرق می ریختیم.واقعا کشور ما از نظر تنوع آب و هوایی بی نظیر است فقط حیف که قدر این طبیعت زیبایمان را نمی دانیم و با خودخواهی هر روز بیشتر و بیشتر آن را آلوده می کنیم. دیدن دشت هایی پر از نایلون و انباشته های زباله ها در هر جایی که پای انسان به ان رسیده و نخاله های ساختمانی در کناره جاده ها واقعا غم انگیز است. چرا بعضی از ما اینقدر خودخواه هستیم و فقط فکر آسایش خودمان هستیم؟
دیدن گله های گاو و گوسفند در دشت ها و حضور سگ گله در کناره های جاده منظره های بسیار زیبایی است. برای مهمانان ما که فقط گله های گاو دیده بودند وجود این همه گوسفند بسیار عجیب بود.

گله گوسفندان حنا به سر!
چون کباب گوسفندی خیلی بهشان مزه داده بود به گوسفندان می گفتند کباب! و به بره های بازیگوشی گه دنبال مادرانشان در گله می دویدند هم لقب کباب کوچولو داده بودند. در کناره جاده یک پسر بچه بود که با یک بره کوچولوی پرجنب و جوش بازی می کرد دیدن اشتیاق بره برای دنبال کردن صاحب کوچکش و جست و خیز او همه همراهان را به داشتن بره خانگی تشویق کرد!

برای مهمانان ما که در منطقه اطرافشان همیشه یا جنگل دیده اند و یا کوه های صخره ای بلند دیدن کوه های لایه لایه و سنگ ریزه و تابلوی هشدار احتمال سقوط سنگ بسیار جالب بود و تمام طول راه از کوه های بلند و رنگارنگ عکس می گرفتند. تا حالا دقت کردین ما چقدر کوه های رنگی و مختلف داریم؟ کوه های لایه لایه افقی و مورب و کوه هایی سرخ یا سفید یا قهوه ای یا سبز،کوه های تپه ایی و شنی ، کوه های سوراخ سوراخ و یا غار دار، کوه های نوک تیز یا پهن، رشته کوه های دیوار مانند مستحکم و ...(از اسم گذاری بنده خوشتان امد؟- شما هم برای کوه های منطقه تان اسم پیشنهاد بدید.)









ادامه دارد...

غذای ایرانی

خدا رو شکر که مراسم به خوبی برگزار شد و من تونستم همه فامیل رو ببینم.مهمانان خارجی ما هم از مهمانی ها خوششان آمده. البته برایشان سخت است که در یک مهمانی چای و شیرینی و آجیل و میوه و سپس شام بخورند چون گنجایش این همه خوردنی را در یک بازه زمانی محدود ندارند ولی خب از توانایی های ما ایرانی هاست که در طول عید اشتها و البته اشتیاق مان برای مهمانی و دید و بازدید از آدم های تکراری و البته مهم ترین قسمتش یعنی خوردن افزایش می یابد.
مهمانان غیر ایرانی ما با غذاها و شیرینی های عطر دار مانوس نیستند و چای هل دار و شیرینی هایی که گلاب یا زنجبیل و دارچین دارند را نمی پسندند. همین طور غذاهایی که با ذائقه ما ایرانی ها ترش و یا شیرین است برایشان متفاوت جلوه می کند. برنج که جزء اصلی غذای ما ایرانی هاست برایشان به اندازه سه یا چهار قاشق اهمیت دارد. البته سبزی خوردن و ترشی ایرانی همچنان بی رقیب در جذب همگان است مهمانان ما علاقه به چشیدن تمام غذاهای سفره دارند و همه را از قورمه و قیمه و خورشت بادمجان و جوجه کباب و کباب و کتلت و حلیم و.... دوست دارند(البته علت اصلی اش دست پخت خوب مامان من است) برخی غذاها را با دقت نحوه پختش را سوال می کنند، آنها تنوع غذایی زیادی ندارند و عمده غذایشان گوشت است یعنی حبوبات و سبزیجات نقش پررنگی در سفره شان ندارد.مهمانان ما از مدل های لباس و کیف و کفش و مانتوها در مغازه ها استقبال کردند و به علت پائین بودن قیمت ها نسبت به کشورشان(قیمت ها با دلار سنجیده می شود)  مشتاق جارو کردن کل مغازه ها هستند تا حدی با آداب سلام و احوال پرسی و تعارف ما کنار آمده اند. ولی برایشان جالب است که دنبال کلمه سلام چندین عبارت مانند: چطوری ؟خوبی؟ خوشی؟ سلامتی ؟خوش میگذره؟  قطار می شود.
 هنر سریع لباس پوشیدن و حجاب بر سر گذاشتن و آماده شدن برای حضور آقایان در جمع خانوم ها(مهمانی ها و مجالسی که آقایان از خانوم ها جدا هستند) از قابلیت های خانوم های ایرانی است. که انها از این سرعت در شگفتند.نکته تعجب بر انگیز دیگر برایشان رنگ کردن موهای خانوم هاست.برایشان جای سوال است که وقتی کسی چشمان درشت مشکی و ابروهای کمانی کشیده دارد چه لزومی دارد موهایش را بلوند و زرد و رنگ های ناهمگون کند و زیبایی و ملاحت چهره اش را زیر لایه ای از رنگ پنهان کند؟
من الان از خوردن بادمجان و خیار و ریحان و کباب و فالوده لذت می برم. جای آقای همسر بسیار بسیار خالی است(دقت دارید که من در قسمت خوردنی از آقای همسر یاد کردم)قرار است برای دوستان ایرانی ام کنسرو فالوده و کباب!! برم.
 مهمانان ما در کشورشان برف ندارند و بسیار مشتاق بودند که برف را ببینند ولی خب آفتاب بهاری آثار زمستان را پاک کرده است و ما برای دیدن برف قصد سفر به مناطق سردسیر کشور را داریم امید است که سقیدی برق را در آنجا زیارت نمائیم.
امیدوارم برای همه سال خوب و پر از شادی و سلامتی و آرامش باشد.
به جای عکس هم این دفعه مطلبی از یک سایت ایرانی دارم:

آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم ۱۲۰ سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم ۱۵۰ یا ۱۰۰ سال یا …
در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر ۴ سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند (تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده می شوند حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر ۱۲۰ سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند (و بعضی ها هم این جشن را نمی دیدند) به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند ۱۲۰ سال زنده باشی.

منبع : مجله اینترنتی گونش