وقتی تو گرمای داغ مردادماه سرماخوردی و به استراحت نیاز داری کمک از راه میرسه و پسرهای پرانرژی رو میبره گردش؛مزیت تو شهر خودت بودن یکیش همینه؛
البته قرار بود فقط داداش بزرگه بره ولی خب داداش کوچیکه هم اونقدر بزرگ شده که نشه قالش گذاشت و زودتر خودش رو به دم در میرسونه تا جا نمونه