زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

روز معرفی شهرداری

قبلا هم نوشته بودم که شنبه ها معمولا در میدان مرکزی شهر برنامه هست. اصلا همون کشاورزان که محصولات خود را ارائه می کنند و جمعیتی که برای تعطیلی آخر هفته آماده می شوند و مشغول خرید و پرسه زدن هستند خودش خبره! وقتی من رسیدم به مرکز شهر دیدم که کلی ماشین های مختلف از جرثقیل و اتوبوس و ماشین نظافت و ... در مرکز شهر تجمع کرده اند تازه متوجه پرده ای که مدت ها بر سر در شهرداری آویخته بود شدم : "8 فوریه روز درهای باز شهرداری". امروز رو شهرداری برای معرفی خدمات و فعالیت های خودش اعلام کرده بود. توی محوطه پر بود از ماشین های خدمات شهرداری مثل اتوبوس واحد، ماشین نظافت، آتش نشانی، ماشین برف روب، ماشین های تعویض لامپ معابر و یک سری ماشین دیگه که من کارکردشون رو بلد نیستم. داخل هر ماشین یا کنار آن هم کارگران و کارمندان مربوطه با لباس های کارشون ایستاده بودند و با مردم حرف می زدند. بچه ها بیشترین مشتاقان این ماشین ها بودند. چون اجازه داشتند جای راننده توی ماشین بشینند و به قسمت های مختلف آن دسترسی داشته باشند.بیشترین قسمت علاقمندی بزرگترها چادر محیط زیست و فعالیت های آن بود. طبق عکس ها و توضیحاتشون در کاشت درختان جنگلی و مراقبت از حیوانات فعالیت هایی داشتند. بعد وارد خود ساختمان شهرداری شدم. جمعیت زیادی در راهروهای ساختمان 4 طبقه شهرداری دیده می شد. طبق بروشورهایی که می دادند همه قسمت های شهرداری امروز برای دیدار عموم باز بود.از جمله واحدهای طبقه اول واحد پست و انتشارات(چاپ) بود. برای بچه ها وسایل نقاشی گذاشته بودند و بعد که نقاشی می کردند بهشون یاد می دادند که مثلا اینها را پست کنند. یا یک کارت پستال بهشون میدادن که آدرس روش بنویسند و به اداره پست تحویل بدهند.(در اینجا مرسوم است که مثلا وقتی کسی به شهر یا کشور دیگری سفر می کند کارت پستال هایی از شهر مقصد برای دوستانش می فرستد) در راهروهای طبقه اول میزهایی چیده و کلی بروشور و تقویم دیواری سال جدید چیده شده بود. یک مسابقه هم بود که مربوط به همان شرکتی بود که قهوه هایش را روی میز چیده بود و می فروخت(احتمالا برای تنوع!! حضور داشتند) من هم در مسابقه شرکت کردم. از آنجایی که اصلا جواب سوال ها را بلد نبودم مجبور شدم که همه را از مسئول غرفه بپرسم!! اون هم با خوشرویی جواب می داد. قسمت شلوغ سالن طرح تفضیلی شهر یا طرح توسعه شهری بود. نقشه بزرگ شهر و جهت ساختمان سازی و توسعه شهر در آن مشخص بود و افراد زیادی کنار آن ایستاده بودند و با هم صحبت می کردند. روی تلویزیون کنار سالن هم تصاویر مناظر شهری در حالت سه بعدی نمایش داده می شد که اون هم مشتری داشت. قسمت بعدی خدمات شهرداری یا شرکت هایی که با آن همکاری می کردند در بازسازی و حفاظت از مجسمه های سطح شهر بود. کلی هم بروشور و کتابچه در این باره داشتند. شهر ما چون تاریخی است و بافت سنتی آن مربوط به قرون وسطی است و ثبت یونسکو هست اصولا محله و خانه قدیمی و مجسمه ها و سردیس های مختلف سر در خانه ها و کلیساها زیاد دارد. یک قسمتی هم مرمت ساختمان های قدیمی را انجام داده بودند که عکس ها و نمونه های خاک ها و مصالح استفاده شده را چیده بودند. قسمت آرشیو اسناد و مدارک شهر هم باز بود. پر از قفسه و نقشه ها و اسناد مختلف و عده ای پیرمرد و پیرزن با ذره بین روی سندی خم شده بودند و داشتند تحلیل می کردند.

طبقه های بعدی هم قسمت های مختلف مربوط به فعالیت های شهرداری بود که دسته بندی هم کرده بودند که مثلا فلان قسمت به درد خانواده ها و بچه ها می خوره و یا فلان قسمت مناسب برای همه هست. توی برنامه ای که داده بودند ساعت هم بود که مثلا نیم ساعت معرفی این غرفه هست و یا موسیقی زنده در کدام اتاق ها اجرا می شود.  چون خیلی طولانی میشه من واحدهای مهم رو اسم می برم. البته من همه اسامی و کارکرد قسمت های مختلف رو نمی دونم چون واقعا باهاشون سر و کار نداشتیم که بخواهیم یاد بگیریم! اتاق ها و خدماتی مثل: گواهی تولد، واحد مهاجرت و خارجی ها، واحد خدمات به معلولین، فرهنگ و خدمات مدرسه،مشاوره خانواده،افتتاح مغازه،موزه های شهر، فضای سبز و باغ ها،فعایت های یونسکو و خواهرخوانده های شهر ما در دنیا و واحد ورزش ... البته اینها ترجمه من هست شاید معادل فارسی بهتری  بشه استفاده کرد! همه ی این قسمت ها هم فقط یک اتاق در شهرداری هستند نه یک ساختمان مجزا! چند تا هم مسابقه برای عموم و قسمت بازی کودکان در لیست برنامه ها بود. حامیان محیط زیست و انرژی های پاک هم غرفه ای داشتند
در حیاط شهرداری هم چادرهای تغذیه از نوشیدنی و خوردنی(مثل همیشه سوسیس) برپا بود که باید دست به جیب می شدی و از خودت پذیرایی می کردی و مثل همیشه این قسمت شلوغ و پرطرفدار بود!
خلاصه من فقط از طبقه اول بازدید کردم و فرصت نکردم برم به طبقات بالاتر و جناب شهردار رو هم ملاقات کنم. دیگه چیکار کنیم ما سرمون خیلی شلوغه و فرصت ملاقات نداریم حتی با جناب شهردار!!
عکس ها بیشتر از فضای باز و ماشین هاست چون در داخل ساختمان جمعیت زیاد بود و نمی شد از کارها عکس گرفت.


عکسی از نمای بالا(این عکس مربوط به امسال نیست)


این هشت پای خوش اخلاق آماده برای عکس گرفتن بود.
اتوبوس واحد پشت سرش هم مورد علاقه بچه ها برای نشستن در صندلی راننده و امتحان دکمه های موجود در قسمت فرمان!


ماشین های جمع آوری مکانیزه زباله


ماشین نظافت


چادر آتش نشانی


ماشین برف روب


ماشین نظافت


بچه های علاقمند به ماشین آتش نشانی


ماشین آتش نشانی


ماشنی تعویض لامپ های معابر- نمی دونم این خانواده چرا در کادر من ظاهر شدند!!


این هم که یه ماشین دیگه!!


نمای کلی میدان




توسعه شهری و نقشه های شهر
نظرات 24 + ارسال نظر
سایه سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ

پر تلاش خوش تلاش
سلام به به می بینم که سر از شهرداری در آوردی
وای چقد تو زحمت میکشی!خسته نباشی
مطالب جالب بود و مرسی
پس میشه به شهروند اهمیت داد و اینگونه درهای باز هم داشت!!خوبه.

ای بابا این صفت ها به ما نمی خوره خانوم. من فقط برای گردش و حس کنجکاوی رفته بودم! که از اونجاها سردر آوردم
بالاخره روز رای گیری میرسه و باید هوای مردم رو داشت

فهیان چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:57 ق.ظ

برای من جالب بود،ممنونم.ینی با سرعت صفحه روخوندم،دخترم نیاد گیر بده ،میخوام برم با هشت پا،عکس بگیرم!!

ای بابا دختر شما چقدر شیطونه. بهش بگین این هشت پا تزئینیه و کسی نمی تونه بهش نزدیک بشه مخصوصا بچه ها!!

زهرا - گل بهشتی من چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ق.ظ http://www.golebeheshtieman.niniweblog.com

از شهرداری های ما تا شهرداری های اونا!
یعنی الان از اون لحظاتیه که به سرت میزنه همه وابستگی ها رو ول کنی و بری یه گوشه دیگه تو دنیا برای خودت پیدا کنی...البته فقط چند لحظه!!!!!!

نه بابا به خاطر تفاوت های شهرداری این کار رو نکن!

زینب چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ق.ظ

چه خوب که اجازه میدن سوارماشین اتش نشانی بشن به نظرم هیجان انگیزه
اون لباسای اتش نشاناکه اویزون بودچه ترسناکه احساس کردم یکیودارزدن ووووی

نمی دونم تا چه حد می تونن دکمه ها رو بزنن و نردبون و شلنگ آب و این تجهیزات رو به کار بگیرن!
خب این لباس ها برای وارد شدن به محوطه هایی با حرارت بالاست ظاهرش مثل لباس فضانوردها میمونه

آلیس چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:27 ق.ظ http://roozhayetalaei.persianblog.ir

سلام
لیلی جون عکسها خیلی جالب بودند.یعنی اونجا اصلا رفتگر ندارند و خیابانها رو با این ماشینها جارو می زنند؟؟ خیلی کنجکاو شدم بدونم تو کدوم شهر آلمان هستی اگه اشکالی نداره ممنون می شم بهم بگی
(اینجا گزینه خصوصی نداره اگه خواستی تایید نکن و تو وبلاگ خودم جواب بده)

سلام
این ماشین ها سطح صاف خیابون رو تمیز می کنند و رفتگرها گوشه و کنارها رو با جارو تمیز می کنند. چون برگ توی شهر زیاد ریخته و باد که می زنه پخش و پلاشون می کنه کلی زحمت داره جمع کردنش.
یک شهر کوچولو توی ایالت بایرن. کسی اسمش رو هم نشنیده!!

majid چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ق.ظ http://www.tahsiil.blogfa.com

اولین وتنها ترین وبلاگ ایرانی "معایب و سختی های تحصیل در خارج از کشور"جهت آگاه سازی و شفاف سازی تحصیل در خارج از کشور و کمک به دانشجویان متقاضی تحصیل در خارج کشور مدتی است ساخته شده است.
مقایسه دقیق هزینه زندگی در آلمان ،فرانسه،آمریکا و....
تجربیات ایرانیان خارج از کشور
مقایسه تحصیل در ایران و خارج از کشور
120 طرح سرمایه گذاری در ایران
لطفا این وبلاگ را در لینک های خود قرار دهید تا بقیه هم وطنان آگاهی های لازم را بدست آورند.

با تشکر فراوان
وبلاگ ""معایب تحصیل در خارج از کشور""
www.Tahsiil.blogfa.com

hamechialie چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ http://hamechialie.blogfa.com/

مرسی عزیزم

جای شازده ی ما خالی! عاشق این هست که سر از کار انواع ماشین دربیاره. اکثر ماشین های داخلی رو پشت فرمونشون نشسته ویه جورایی امتحان کرده. کوچیکتر که بود پدرشون دم راننده ها رو می دید وازشون خواهش میکرد که اجازه بدن اما حالا خودش این کار خطیر رو به عهده گرفته

آخی. آره پسرها که عشق موتور و ماشین و مرحله بعد هواپیما و موشک و ... هستند. خوبه که خودش راه و چاه رو یاد گرفته و برای رسیدن به هدفش تلاش می کنه

فاطیما ی عمه چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام لیلی جونم خوبی ؟ خوشی ؟
توی اون مسابفه شرکت کردی ، برنده شدی ؟
اگه برنده شدی هزار و سیصد آفرین بر دختردایی خودم
وای چه هشت پای نازی . بیا تو بغلم
ماشین نظافت هم خیلی برام جالب بود آخه تو ایران از اینا نیست.
اون دختره که تو کادرت ظاهر شده چقدر خوشگله ! (آیکون خنده)

سلام فاطیماخانوم گل
شکر خدا من خوبم. شما خوبین؟
مسابقه اش که قرعه کشی بود نمی دونم چی شد.
شما هم خوش سلیقه فوری می ری دخترها رو توی عکس ها پیدا می کنی

فهیان چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:04 ب.ظ

خانوم، اون ما بودیم که گول میخوردیم،بچه های الان ما رو گول میزنن همچین که نمیفهمیم از کجا خوردیم!راستی من توی یه پیغام ازتون تشکر کردم امیدوارم به دستتون رسیده باشه.

ای بابا دلم به حال خودمون سوخت چقدر ساده دل(البته معادلش میشه چیز دیگه که من ننوشتم!!!) بودیم.
بله بله پیغام محبت آمیز شما رو دریافت نمودم. شما خیلی لطف دارین. چیزهای کوچیک رو مهم می بینید

فرشاو چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:48 ب.ظ

از اینکه اینقدر برای بچها و فرهنگسازیشون تلاش میشه، واقعا خوشحالم، ایا مردمشونم یعنی بزرگسالاشونم اینقدر ا فرهنگ هستن، یعنی ایا نتیجشو میبینید واقعا؟ منظورم تفاوت بین ایرانیا و المانیاس، اینجوری که میبینم خیلی خیلی از ما با فرهنگتر و خوش برخورد تر هستن.
ایا راحت دوست المانی پیدا میکنید؟ (منظورم تبعیض نژادی تو المانه),اصن دوستی داشتید که ایرانی یا کلا اسیایی باشه و با یه المانی ازدواج کرده باشه؟

کلا اینجا برای تربیت بچه ها خیلی سرمایه گذاری می کنند.نمی دونم منظورتون از بافرهنگ چیه؟ هر کشوری در هر منطقه اش فرهنگ خاص خودش رو داره. اینجا آدم ها منطقی ترن تا احساسی و این تفاوت در رفتارشون مشهوده.
من دوستان خوب آلمانی نیز دارم. البته خب روابط و حد و حدود دوستی رو باید در نظر گرفت. چون اونها در دوستی مثل ما نیستند.
معلم کلاس زبان مون می گفت آلمان ها علاقه به ازدواج با غیر آلمانی دارند. الان هم دوستانی داریم که دورگه هستند یعنی پدر یا مادر آلمانی دارند

kelid khoshbakhty چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:54 ب.ظ http://http://khoshbakhtyma.blogfa.com/

سلام لیلی جان.خوبید انشالله؟
خیلی مطلب جالبی بود.مخصوصا عکس ها .ما عمرانی ها هر جا اسم شهرداری میاد حاضر میشیم
ممنون

سلام خانومی
الحمدلله من خوبم
مهندسی عمران که جای خود دارد ولی فکر کنم شهرداری اینجا با نصف رشته های مهندسی سر و کار داشته باشه!!

فرشاد چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:56 ب.ظ

راستی، یه چیزی که شاید خودتون بش دقت نکردید، اینکه چون شما خانم هستین احتمالا زیاد به تکنولوژی و وسایل الکترونیکی مثل کامپیوترا و موبایلها، لوازم ارتباطی و محاسباتی و ... توجه نمیکنید، یعنی از پست ها مشخصه که مثلا توی یه فروشگاه بیشتر به لوازم خونه و تزینی و ... تئجه میکنید. البته این طبیعیه، ولی میشه خواهش کنم این دفعه که به یه فروشگاه رفتین، یا مثلا به دانشگاه رفتین، دانشکده تکنولوژی رو هم نگاه کنید یا داخل فروشگاه به لوازم برقی مثل کامپیوترا و موبایل ها و قیمتا و ... هم توجه کنید و ازشون عکس بذارید؟
البته میدونم این وبلاگتون صرفا مثل دفترچه خاطراتتونه و ربطی به مسائل مهاجرتی نداره ولی کلا من همه پستاتونو دونبال میکنم و از دیشب تا الان که با وبلاگتون اشنا شدم، ۸۰% مطالبتونو رسیدم مطالعه کنم. و بسیار کمک کرده به من و تصمیمم برای خروج از کشور و ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی نرم افزار

من چون رشته ام کامپیوتر هست معمولا به وسایل الکترونیکی توجه می کنم شاید در برخی از پست هایم به کارکرد دستگاه هایی که در کتابخانه یا فروشگاه ها دیده ام هم اشاره کرده باشم.اگر قیمت های وسایل رو می خواین بهترین راه دیدن از توی سایت های مربوطه هست چون مارک های مختلف رو هم داره. در ضمن من فکر می کنم تکنولوژی هایی مثل موبایل و لپ تاپ فراگیری شون در ایران با سایر نقاط دنیا تفاوت زیادی نداره.
ای بابا شما چه حوصله ای دارین این همه مطلب رو خوندین. چون خودم یادم نمیاد چی نوشتم! حالا که همت کردین اگر جایی مطلب غلطی بود تذکر بدین. برای ادامه تحصیل و شرایط اون بهتره به وبلاگ هایی که با جزئیات موارد مربوطه رو بررسی کردن هم سری بزنید.

نانی چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:02 ب.ظ

سلام علیکم بانو
به نظر مننننن این جوری دیگه مردم نمی گن ما برای چی مالیات می دیم.البت این نظر منه دیگه نمی دونم چقده درسه .راستی خانومی به نظر تو ادم خوبه ثل اینها اخر هفته دو روز تعطیل باشه وسط هفته ساعت اداریاش طولانی باشه یا یه روز مثل ما؟

سلام خانومی
وقتی مردم مالیات می دهند حق دارند بدانند که با پول مالیات آنها چه کاری انجام می شود.
واقعا نمی دونم. شاید مقدار ساعات کار مهم نباشد و بازدهی اون باشه که اثر بخش هست. یعنی ساعت کاری 8 ساعت باشه در روز یا 6 ساعت ولی در کل زمان کاری کار مفید انجام بشه

فرشاد چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ

ببخشین من زیاد سوال میکنم ولی چون میتونم مستقیم با کسی که اونجاست و هم رشته خودمم هست در تماس باشم واقعا هیجان زده هستم، شما فکر میکنید دو ساله میتونید مدرک ارشدتونو بگیرید؟چون خوندم که بهدلیل سختگیری اساتید و سختی دروس مخصوصا به دلیل اینکت به زبان دیگه ای داره تدریس میشه سخته که بشه دو ساله ارشد گرفت.

خواهش می کنم. شما سوالاتتون رو که مرتبط با پست نیست برای من ایمیل کنید. فکر کنم این طوری بهتر باشه. من احتمال 30% میدم که یک ایرانی بتونه اینجا به زبان غیرمادری(مخصوصا آلمانی) با 600 ساعت کلاس زبان رفتن در ایران، ارشد رو دوساله بخونه!

کلیدخوشبختی چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:21 ب.ظ http://khoshbakhtyma.blogfa.com/

ممنونم لیلی بانو.......

خواهش می کنم دوست خوب من

مامان پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ق.ظ

دستت درد نکنه خیلی عکسات جالب هستند زحمت کشیدی

خواهش می کنم.قابل شما رو نداره

لیلی پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:24 ق.ظ http://rozhayezendegieman.blogfa.com/

سلام.چه کار جالبی.حتما بجه ها کلی خوش میگذرونن.
مثل همیشه ممنون که حوصله و سلیقه به خرج میدی و عکسهای قشنگ میذاری

سلام.فکر کنم بچه ها هم این جور برنامه ها رو دوست دارن. همین که با والدینشون میرن بیرون و نمایشگاه و نقاشی و این برنامه ها بالاخره خودش خوبه
خواهش می کنم خانوم دقیق

سمر با رژ لب سکوت پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ق.ظ http://samar-samar.blogfa.com

چقدر خوب چقدر جالب

ممنون

زینب پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

لیلی جون بهم سرنمیزنی!؟

هر وقت میای به وبلاگم لطفا آدرس وبلاگت رو بنویس که من یاد بمونه بیام خونه ات

babaii پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:27 ب.ظ

سلام
میدان مرکزی شهر کارکردهای زیادی میتواند داشته باشد

ارتباطات مردمی نمایشگاه انتقال تجربیات مرکز خریدوووووو

متاسفانه در توسعه شهری ما این مراکز اجتماع از بین رفته وجایی

هم جایگزین نشده یا نتوانستد

شاید یکی از بسترها و زمینه های گسیختگی روانی و فرهنگی

همین حذف مرکز اجتماع در شهرها بوده است

فضای پیاده یا مکانی که فقط پیاده ها تردد داشته باشند در فضای شهری بسیار مفید هست و می توان از این فضا برای برنامه ریزی های شهری بهره گرفت

زینب پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.bahary72.blogfa.com

من میام مینویسم ولی شایدیادم رفته بوده.مرسی عزیزم اومدی

آخه اسم قشنگ شما رو ممکنه من با کس دیگه ای اشتباه بگیرم لطفا آدرس رو بنویسین که من بدونم کی مهمون من بوده

علی پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام لیلی خانم
من تازه آموزش زبان آلمانی رو با کتاب Studio d1 شروع کردم
لطفا برای یادگیری هرچه بهتر این زبان بنده را راهنمایی کنید.
با تشکر

سلام
می تونید از سی دی های Rosetta Stone استفاده کنید

عطیه جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام عزیزم. از اینکه اینقدر قشنگ و دقیق از اتفاقای اونجا برامون میگی ممنونم.خیلی جالب بود. مخصوصا اینکه بچه ها اجازه سوار شدن ماشین ها رو داشتن ،منم دوست داشتم

سلام دوست جون.
خواهش می کنم قابل شما رو نداره
فکر کنم بشه بزرگترهایی هم که کودک درونشون فعال هست سوار بشن

تهمینه شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:46 ق.ظ http://vaghtimamanmishi.persianblog.ir

سلام لیلی جون. جالب بود. چقدرم تمیز. فکر نکنم بجز برگ چیز دیگه ای تو خیابوناشون برای جمع کردن باشه از بس تمیزن. البته ما تو تهران واقعا از آقای قالیباف راضی هستیم. خیلی شهردار خوبی بودن ایشون. اما خوب خودمون شهر رو تمیز نگه نمی داریم متاسفانه. عکسهات عااالی.

سلام خانومی
توی خیباون معمولا دستمال کاغذی و ته سیگار پیدا میشه. نمی دونم چرا ته سیگار رو جزء آشغال نمی دونن و همه جا میریزن
مهم تر از شهرداری مردم شهر هستند که نسبت به محیط زندگی شون حساس باشند و در تمیزی اون بکوشند
ممنوووووووون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد