زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

روز معرفی شهرداری

قبلا هم نوشته بودم که شنبه ها معمولا در میدان مرکزی شهر برنامه هست. اصلا همون کشاورزان که محصولات خود را ارائه می کنند و جمعیتی که برای تعطیلی آخر هفته آماده می شوند و مشغول خرید و پرسه زدن هستند خودش خبره! وقتی من رسیدم به مرکز شهر دیدم که کلی ماشین های مختلف از جرثقیل و اتوبوس و ماشین نظافت و ... در مرکز شهر تجمع کرده اند تازه متوجه پرده ای که مدت ها بر سر در شهرداری آویخته بود شدم : "8 فوریه روز درهای باز شهرداری". امروز رو شهرداری برای معرفی خدمات و فعالیت های خودش اعلام کرده بود. توی محوطه پر بود از ماشین های خدمات شهرداری مثل اتوبوس واحد، ماشین نظافت، آتش نشانی، ماشین برف روب، ماشین های تعویض لامپ معابر و یک سری ماشین دیگه که من کارکردشون رو بلد نیستم. داخل هر ماشین یا کنار آن هم کارگران و کارمندان مربوطه با لباس های کارشون ایستاده بودند و با مردم حرف می زدند. بچه ها بیشترین مشتاقان این ماشین ها بودند. چون اجازه داشتند جای راننده توی ماشین بشینند و به قسمت های مختلف آن دسترسی داشته باشند.بیشترین قسمت علاقمندی بزرگترها چادر محیط زیست و فعالیت های آن بود. طبق عکس ها و توضیحاتشون در کاشت درختان جنگلی و مراقبت از حیوانات فعالیت هایی داشتند. بعد وارد خود ساختمان شهرداری شدم. جمعیت زیادی در راهروهای ساختمان 4 طبقه شهرداری دیده می شد. طبق بروشورهایی که می دادند همه قسمت های شهرداری امروز برای دیدار عموم باز بود.از جمله واحدهای طبقه اول واحد پست و انتشارات(چاپ) بود. برای بچه ها وسایل نقاشی گذاشته بودند و بعد که نقاشی می کردند بهشون یاد می دادند که مثلا اینها را پست کنند. یا یک کارت پستال بهشون میدادن که آدرس روش بنویسند و به اداره پست تحویل بدهند.(در اینجا مرسوم است که مثلا وقتی کسی به شهر یا کشور دیگری سفر می کند کارت پستال هایی از شهر مقصد برای دوستانش می فرستد) در راهروهای طبقه اول میزهایی چیده و کلی بروشور و تقویم دیواری سال جدید چیده شده بود. یک مسابقه هم بود که مربوط به همان شرکتی بود که قهوه هایش را روی میز چیده بود و می فروخت(احتمالا برای تنوع!! حضور داشتند) من هم در مسابقه شرکت کردم. از آنجایی که اصلا جواب سوال ها را بلد نبودم مجبور شدم که همه را از مسئول غرفه بپرسم!! اون هم با خوشرویی جواب می داد. قسمت شلوغ سالن طرح تفضیلی شهر یا طرح توسعه شهری بود. نقشه بزرگ شهر و جهت ساختمان سازی و توسعه شهر در آن مشخص بود و افراد زیادی کنار آن ایستاده بودند و با هم صحبت می کردند. روی تلویزیون کنار سالن هم تصاویر مناظر شهری در حالت سه بعدی نمایش داده می شد که اون هم مشتری داشت. قسمت بعدی خدمات شهرداری یا شرکت هایی که با آن همکاری می کردند در بازسازی و حفاظت از مجسمه های سطح شهر بود. کلی هم بروشور و کتابچه در این باره داشتند. شهر ما چون تاریخی است و بافت سنتی آن مربوط به قرون وسطی است و ثبت یونسکو هست اصولا محله و خانه قدیمی و مجسمه ها و سردیس های مختلف سر در خانه ها و کلیساها زیاد دارد. یک قسمتی هم مرمت ساختمان های قدیمی را انجام داده بودند که عکس ها و نمونه های خاک ها و مصالح استفاده شده را چیده بودند. قسمت آرشیو اسناد و مدارک شهر هم باز بود. پر از قفسه و نقشه ها و اسناد مختلف و عده ای پیرمرد و پیرزن با ذره بین روی سندی خم شده بودند و داشتند تحلیل می کردند.

طبقه های بعدی هم قسمت های مختلف مربوط به فعالیت های شهرداری بود که دسته بندی هم کرده بودند که مثلا فلان قسمت به درد خانواده ها و بچه ها می خوره و یا فلان قسمت مناسب برای همه هست. توی برنامه ای که داده بودند ساعت هم بود که مثلا نیم ساعت معرفی این غرفه هست و یا موسیقی زنده در کدام اتاق ها اجرا می شود.  چون خیلی طولانی میشه من واحدهای مهم رو اسم می برم. البته من همه اسامی و کارکرد قسمت های مختلف رو نمی دونم چون واقعا باهاشون سر و کار نداشتیم که بخواهیم یاد بگیریم! اتاق ها و خدماتی مثل: گواهی تولد، واحد مهاجرت و خارجی ها، واحد خدمات به معلولین، فرهنگ و خدمات مدرسه،مشاوره خانواده،افتتاح مغازه،موزه های شهر، فضای سبز و باغ ها،فعایت های یونسکو و خواهرخوانده های شهر ما در دنیا و واحد ورزش ... البته اینها ترجمه من هست شاید معادل فارسی بهتری  بشه استفاده کرد! همه ی این قسمت ها هم فقط یک اتاق در شهرداری هستند نه یک ساختمان مجزا! چند تا هم مسابقه برای عموم و قسمت بازی کودکان در لیست برنامه ها بود. حامیان محیط زیست و انرژی های پاک هم غرفه ای داشتند
در حیاط شهرداری هم چادرهای تغذیه از نوشیدنی و خوردنی(مثل همیشه سوسیس) برپا بود که باید دست به جیب می شدی و از خودت پذیرایی می کردی و مثل همیشه این قسمت شلوغ و پرطرفدار بود!
خلاصه من فقط از طبقه اول بازدید کردم و فرصت نکردم برم به طبقات بالاتر و جناب شهردار رو هم ملاقات کنم. دیگه چیکار کنیم ما سرمون خیلی شلوغه و فرصت ملاقات نداریم حتی با جناب شهردار!!
عکس ها بیشتر از فضای باز و ماشین هاست چون در داخل ساختمان جمعیت زیاد بود و نمی شد از کارها عکس گرفت.


عکسی از نمای بالا(این عکس مربوط به امسال نیست)


این هشت پای خوش اخلاق آماده برای عکس گرفتن بود.
اتوبوس واحد پشت سرش هم مورد علاقه بچه ها برای نشستن در صندلی راننده و امتحان دکمه های موجود در قسمت فرمان!


ماشین های جمع آوری مکانیزه زباله


ماشین نظافت


چادر آتش نشانی


ماشین برف روب


ماشین نظافت


بچه های علاقمند به ماشین آتش نشانی


ماشین آتش نشانی


ماشنی تعویض لامپ های معابر- نمی دونم این خانواده چرا در کادر من ظاهر شدند!!


این هم که یه ماشین دیگه!!


نمای کلی میدان




توسعه شهری و نقشه های شهر